مجید نیکروان
اعتباری که طی سالها کسب شد

ما که بودیم؟ و الان که هستیم؟

من مجید نیکروان مدیر مجموعه بازرگانی نیک‌روان فود هستم. کمی اینجا از پیشینه و چیستی خود با شما سخن خواهیم گفت.

زندگی حکمتی است که خالق مهربان در اختیار بشر قرار داده است برای زندگی درست باید هنر داشت. هنر زندگی کردن.

هر فرد و خانواده‌ای در هر کجای این کره زمین قصه و روایتی دارد.
قصه و روایت کسی و کارمان در پنجاه سال بازار و تجارت و همزمان سه دهه حضور در کار خبرنگاری ، روزنامه نگاری، ارتباطات ، روابط عمومی و حقوق بود. تجربه‌های شیرین، تلخ و گاه گَسِ این سالها اما آموخت که زندگی لحظه ناب است درنگ باید کرد، سختی راه زیاد است گذر باید کرد.
از سال ۱۳۶۳ (ده سالگی) در مکتب پدر عزیزم مشق بازار و تجارت را از صنف لوازم خانگی و بعد از آن مواد غذایی و محصولات پروتئینی تجربه کردم.
پدربزرگ و مادر بزرگ مادرم کشاورز بودند. پدر بزرگوارم اما از نوجوانی بخاطر فوت پدر نزد دایی خود به تحصیل و کار پرداخت و همزمان تجربه کار برنج را نزد یکی از تاجران سرشناس و بزرگ شهر چالوس سپری کرد و در ادامه به تهران مهاجرت کرد. من هم در روز پنج شنبه یکی از روزهای پاییز در محله معروف و قدیمی نظام آباد تهران بدنیا آمدم. دوره کودکی‌ام در شهرری در محله باغ شیرازی‌ها نزدیک آستان شاه عبدالعظیم حسنی گذشت.
به روایت بزرگترها و ریش سفیدهای فامیل، اجدادمان ۱۱۰ سال قبل اهل نجف آباد اصفهانِ زیبا بودند و در دوره نوجوانی رحل سفر به استان سرسبز گیلان می بندند. پدر بزرگوارم بر قضا و قدر الهی که یتیم شده بود احترام گذاشت و راه و منزل زندگی خود را از محل زادگاهش به شهرهای چالوس و بعد از چهار سال تهران کم جمعیت سال ۱۳۴۷ را برای زندگی و کار انتخاب کرد.
چند سالی در امور حسابداری و حسابرسی شرکت تولید کننده میز و صندلی های مدارس آموزش و پرورش در خیابان حسن آباد تهران مشغول بود و پس از انقلاب چند سالی به کار ادامه داد اما در ایام موشک باران تهران قرعه ترک تهران زده شد و بوسه بر خاک تهران زدیم و به دیار دوره نوجوانی پدر در شهر چالوس بازگشتیم.
ده ساله بودم که به شهر چالوس آمدیم. چند سالی فروشگاه لوازم خانگی با نام هدیه سرا به شغل فروش و عرضه لوازم خانگی سبک و سنگین پرداختیم. سایه جنگ و قطعنامه ۵۹۸ بر بسیاری از کسب و کارهای هموطنان عزیز، کسب وکار خانوادگی ما را نیز به خاطر انداخت و بن بست کشاند.
لذا با تغییر شغل به فروش عمده و جزئی فرآورده های گوشتی و پروتیینی گوشتیران( آرزومان سابق ) روی آوردیم.
در همان سالی که به شهر چالوس آمدیم در مکتبِ پدر مشق بازار را در صنف‌های لوازم خانگی و سپس مواد غذایی و پروتیینی تجربه کردم در هر دو شغل ایشان همزمان با تحصیل تجربه های تلخ و شیرین بازار را به صندوق ذخیره تجربه‌هایم افزودم. 
سال ۱۳۷۳ اما فصل دیگری از زندگی ام رقم خورد و آغاز تحصیل در رشته علوم ارتباطات اجتماعی گرایش روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی تهران دگر بار مرا به شهر محل تولدم فراخواند. از آنجایی که همواره علاقه‌مند به بازار و تجارت بودم و تمایل داشتم خرج تحصیلات خود را از محل دست رنج و کار خودم بپردازم در ایام دانشجویی نیز از بازار مواد غذایی میدان اعدام (محمدیه) و مولوی کالاهای اساسی و پرفروش را خریداری می کردم و به مغازه‌های دیگر شهر می‌فروختم.
در آخرین سال دانشگاه، در سن ۲۳ سالگی شراکت کاری کوچک اما پر خاطره و پر تجربه با حاج عزت آقای خلیلی طاری و فرزند عزیز ایشان محمد آقای خلیلی تجربه خرده فروشی و عمده فروشی محصولات گوشتیران را در شمیرانات تهران به تجربه هایم افزود.
از سال ۷۸ با ورود به عرصه کار خبرنگاری در صدا و سیما و تجربه های کار در حوزه رسانه و روابط عمومی دو دهه از حوزه تجارت و بازار و بازرگانی دور ماندم. هر چند امور بازرگانی و تجاری مرتبط با خانواده را بر عهده داشتم اما در این عرصه حضور مستقیم نداشتم و بیشتر متمرکز بر حوزه رسانه ، مطبوعات ، تبلیغات ، روابط عمومی ، فیلم و مستند سازی عملکرد شرکت ها و با ادامه تحصیل در رشته حقوق در این حوزه فعالیت داشتم.
از سال ۹۸ تا کنون تمرکز دوباره بر حوزه تجارت و بازرگانی داخلی و خارجی و تأمین و عرضه عمده و خرده فروشی برنج و چای و خشکبار سبب شد در اسفند ماه سال ۱۴۰۳ فروشگاه اینترنتی عرضه این محصولات را در اختیار مشتریان و سفارش دهندگان عزیز قرار دهیم.
امیدواریم با عرضه کالاهای با کیفیت و مرغوب رضایت مشتریان گرامی بیش از پیش بر مسئولیت کاری‌مان اضافه نماید.
لطفاً با پیشنهادها و انتقادهای خود یاری رسان ما در عرضه مطلوب‌تر محصولات باشید.
با سپاس
مجید نیکروان

نیک‌روان در شبکه‌های اجتماعی: